روان‌پزشکی اجتماعی

چالش‌های روان‌درمانی از راه دور در دوره کوید؛ تجربه ایرانی

با وجود آنکه پژوهش‌های کمی محدودی حاوی پرسش از روان‌درمانگران، روان‌درمانگران تحلیلی و روانکاوان در مورد تجربه آنها با روان درمانی از راه دور در دوره کووید وجود دارد اما آماری ایرانی از این موضوع در دسترس نیست.
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
سخنرانی در سی و هشتمین همایش سالیانه انجمن علمی روان‌پزشکان ایران. آذرماه ۱۴۰۰

با وجود آنکه پژوهش‌های کمی محدودی حاوی پرسش از روان‌درمانگران، روان‌درمانگران تحلیلی و روانکاوان در مورد تجربه آنها با روان درمانی از راه دور در دوره کووید وجود دارد اما آماری ایرانی از این موضوع در دسترس نیست. در نتیجه با ارائه‌ی آمار فوق خواهم کوشید تا با استفاده از مشاهده‌های شخصی و معدود گفتگو‌هایی که پیرامون موضوع سخنرانی در بازه‌های زمانی مختلف از آغاز همه‌گیری با تعدادی از همکاران داشته‌ام برخی ویژگی‌های ویژه‌ی جامعه‌ی ایرانی و کار با بیماران ایرانی را نیز در این سخنرانی بیان کنم.

در آغاز باید اشاره کنم که روان‌درمانی از راه دور پدیده‌ای نوپدید نیست و پیش از آغاز این همه‌گیری نیز سابقه دارد، حتی پیرامون اثر بخشی یا عدم اثربخشی آن و به همین صورت پیرامون تحلیلی بودن یا نبودن آن مقاله‌هایی به رشته‌ی تحریر در آمده و حتی کتابی مهم در سال ۲۰۱۵ نوشته شده است.

قدیمی ترین اثر نوشته شده در این زمینه به سال ۱۹۵۱ برمی‌گردد که پیرامون تحلیل از طریق تلفن نگاشته شده. در سال‌های اخیر نیز افرادی چون شافر، میگون، زولسکی، و اهلریخ در مورد آن نوشته‌اند. کتاب معروف گیلیان راسل که در در بریتانیا روانکاوی آموخته و اکنون در آمریکا کار می‌کند در سال ۲۰۱۵ با تکیه بر مصاحبه‌هایی با بیماران و روانکاوان و همینطور الهام از داده‌هایی از مدل‌های حافظه در علوم اعصاب جدید کوشید نقدی بر این شیوه که در آن زمان بیش‌تر به عنوان تحلیل تلفنی یا روانکاوی از طریق اسکایپ خوانده می‌شد وارد کند‌‌. راسل عنوان کتاب خود را معنی‌دار برگزیده بود:

Screen relations, the limits of computer mediated psychoanalysis and Psychotherapy.

هرچند زولسکی در سال ۱۹۹۸ بیان کرده بود که تمام کار ویژه‌های تحلیلی چون تحلیل انتقال، انتقال متقابل و مقاومت می‌تواند از طریق تلفن رخ دهد اما گیلیان راسل در کتاب خود معتقد بود که درمان از طریق اسکایپ یا تلفن نمی‌تواند درمان تحلیلی باشد چرا که صرفاً کلامی است، هر دو نفر در یک اتاق حضور ندارند و مولفه‌هایی چون افکار و کنش‌های تخریب‌گرانه‌ی بیمار در چنین فضایی امکان چندانی برای بروز و تحلیل پیدا نمی‌کند.

راسل همچنین باور داشت که اسکرین کامپیوتر یک موقعیت حقیقی تولید می‌کند و ستینگ تحلیلی را بیش از آنکه یک موقعیت بالقوه برای تولید معنا باشد و قابل تاویل، به موقعیتی واقعی فرو می‌کاهد.

اهلریخ پاسخی مستدل به راسل داده و در یک کلام نتیجه گرفته که تحلیل از راه دور امکان‌پذیر است و هر درمانگر می‌تواند تیر و تسمه‌ی انتقال ظالمانه را در اسکرین تحمل و تحلیل کند، و فاصله‌ی هیجانی مدعایی راسل در هر ردو ستینگ ممکن است روی دهد و بیش از ابزار به انتقال متقابل درمانگر مربوط است.

به هر روی با وجود نظرات مثبتی که درباره‌ی تحلیل از طریق تلفن یا اسکایپ وجود داشت و حتی می‌توان نام‌هایی چون بروس فینک -به عنوان یکی از روانکاوان حلقه اول لکانی- را نیز در میان کسانی یافت که در این مورد مقاله و راهنما نوشته‌اند اما اکثر روان‌درمانگران تحلیلی و روانکاوان در کاربرد این شیوه اکراه داشتند و نگرانی‌های مختلفی را برای این مقاومت خود برمی‌شمردند؛

مهم‌ترین مسئله، نگرانی از اثربخشی بود. دیگر نگرانی عمده بر چارچوب‌های تحلیلی تمرکز داشت. در یک مقاله به سرعت بخشیدن به شکل‌گیری یک تصویر توهمی ایده‌آل شده از درمانگر به عنوان عارضه‌ی این شیوه درمان اشاره شده است. همچنین موضوعات دیگری چون فقدان حضور فیزیکی دو نفر در یک مکان که باعث کاهش احتمال فراهم‌آوری یک محیط هلدینگ برای بیمار می‌شود، از دست دادن امکان پیگرد سرنخ‌های غیرکلامی بیمار توسط درمانگر و حتی درمانگر توسط بیمار اشاره شده است. حتی کسانی پا را فراتر گذاشته و این موقعیت را موجب ایجاد احساس فقدان در هر دو سوی درمان و حتی برای هر دو شریک درمانی یک موقعیت آسیب زننده قلمداد کرده‌اند.

در یک مقاله که سال ۲۰۲۰ در مجله انجمن روانکاوی آمریکا چاپ شده نتایج پیمایشی حاوی آرا ۱۹۰ روان درمانگر تحلیلی، روانکاو، مشاور و خانواده درمانگر آمده است. حدود ۱۳۰ نفر از این افراد روانکاو یا رواندرمانگر تحلیلی بودند. ۱۷۸ نفر از آنها در آمریکا زندگی می‌کردند و از میان ۱۹۰ نفر ۱۲۷ تن زن بودند. ۱۷۰ نفر از این گروه اعلام کرده بودند که پیش از دوره کووید هیچ آموزشی در مورد روان‌درمانی تحلیلی و روانکاوی از راه دور ندیده بودند و همین طور ۱۰۰ نفر از ۱۹۰ نفر هیچ تجربه‌ای حتی یک مورد با این نوع درمان نداشتند. در پاسخ به این پرسش که از چه راه‌هایی کار در فضای مجازی را آموخته‌اند به شیوه‌هایی چون گفتگو با همکاران، مطالعه پست‌های فروم‌ها و گروه‌های مجازی و همین طور مطالعه‌ی راهنماهای عمومی اشاره کردند. مساله‌ی مهم درباره تجربه‌ی این گروه از افراد عدم امکان آماده کردن بیماران قبل از تغییر ناگهانی به شیوه‌ی از راه دور بود، وضعیتی که در جریان روانکاوی و روان‌درمانی تحلیلی یک موقعیت نادر به شمار می‌رود و اصولاً گفتگو کردن پیرامون هر نوع گذاری بخشی از سنت روان‌تحلیلی است.

روان درمانگران شرکت کننده در این پیمایش مهمترین چالش اولیه‌ی خود را چالش تکنیکی و فن‌آورانه بیان کردند. اما مشکلاتی چون عدم امکان ارتباط هیجانی با بیماران یا خوانش هیجانات آنها، و مسئله‌ی حد و مرزها را به‌عنوان دیگر چالش‌ها و نگرانی‌های خود برشمردند. نیمی از بیماران این گروه برای پیدا کردن جای مناسب جهت برگزاری جلسه مشکل داشتند. مسئله‌ی دیگر حواس پرتی بیماران به دلیل سرنخ‌های محیطی در حین جلسه بود، موضوعی که برای خود درمانگران هم بیش از زمانی که حضوری کار می‌کردند پیش می‌آمد. در نهایت می‌شود گفت به دلایل مختلف مساله محرمانگی به عنوان مهم‌ترین چالش این دوره باقی مانده است، موضوعی که سبب شد چند ماه پیش انجمن جهانی روانکاوی با صدور راهنمایی شیوه‌هایی را برای ارتقای اطمینان از آن پیشنهاد دهد.

یک تجربه‌ی مهم گزارش شده توسط این افراد در ۶۶ درصد موارد این بود که آنها مشاهده کرده بودند در جلسه‌های آنلاین بیش از جلسات حضوری خود را افشا می‌کنند و در تبیین آن عمده افراد معتقد بودند بحران باعث کمرنگ شدن مرز میان آنها و بیماران شده است.

گلن گبارد در مقاله‌ای تحت عنوان تحلیل و ویروس که چکیده تجربه‌ها و مشاهده‌های او از تغییر وضعیت روان درمانی تحلیلی و روانکاوی در دوران کووید است به همین موضوع اشاره می‌کند، اینکه در جریان جلسات خود با بیماران مشاهده کرده زمانی را به گفتگو درباره تازه‌ترین پژوهش‌ها و یا اخبار کووید در مناطق مختلف اختصاص داده است. او نگاه بدبینانه‌ی شرکت کنندگان در تحقیق را ندارد و این تغییر را بخشی از تغییرات بزرگی که درددوران کووید رخ داده و ناشی از وضعیت ویژه‌ی بحران و گرداب مرگی که همه‌ی ما به عنوان انسان در آن افتاده‌ایم قلمداد می‌کند و حتی باور ندارد که در چنین مواردی نگرانی‌های بیمار باید منفرد و ذیل تحلیل انتقال مورد بررسی قرار گیرد. چون در اینصورت با شکسته شدن دیادی که میان بیمار و درمانگر ساخته شده در فضایی که بیمار و درمانگر در یک حقیقتی اشتراکی در آن به سر می‌برند به او احساس تنهایی می‌دهد. گبارد به این وضعیت ویژه نام Newly formed frame می‌دهد، و این چرخش را ویژه‌ی عصر وحشت پاندمی می‌داند، زمانی که دو نفر فراری از یک قاتل نادیده و دو موجود غرق شده در عدم یقین وجودی در یک اتاق با هم نشسته‌اند‌.

درباره‌ی مشخصات دوران جدید افرادی نوشته‌اند و وبینارهای مختلف انجمن جهانی روانکاوی در این مورد هرچند ابتدایی بینش‌هایی به ما می‌دهد. به هر روی نمی‌توان انکار کرد که ما هنوز در یک وضعیت پارانوئید اسکیزوئید عمومی و در میانه‌ی وحشت به سر می‌بریم. به محضی که نور اندکی از انتهای تونل تاریک دیده می‌شود سویه‌ای تازه یا امکان خیزشی مجدد، ما را به یاد وضعیت معلق شکننده‌ای که طولانی شده می‌اندازد و انگار همه چیز را به روز اول باز می‌گرداند. یکی از همکاران من که پیش از دوره‌ی کووید، عمده بیماران خود را روی کاناپه می‌دید و پیش از این دوره نیز تجربه‌ی نسبتاً مفصلی از تحلیل با تلفن داشت گزارش می‌کرد که حذف اتاق درمان و حذف مواجهه بیمار و روان‌درمانگر تحلیلی در مواقعی چون زمان ورود بیمار به اتاق و یا خروج از آن باعث شده است که نوعی محرومیت برای درمانگر ایجاد شود. درمانگر به تصویر و به محرک نیاز دارد. او تجربه‌ی خود را در مقابله با این نبود محرک به این صورت گزارش می‌داد که متوجه شده با اینکه در تجربه‌های پیش از کووید روی گفته‌های بیماران کاملاً تمرکز داشته، اما در زمان جدید گاهی خود را بی تاب و ناتوان از تمرکز کافی و گاهی در حال مشاهده یا پاسخ دادن به پیام‌های تلفن همراه خود یافته است. در واکاوی بیشتر انتقال متقابل خود وی آن را نوعی ایجاد امکان برای احساس زندگی و جایگزینی محرک‌هایی که ناگاه حذف شده و اتاقی که ناگاه تاریک شده معنا داده بود. در این دوران از همه‌ی ما خیلی چیزها دریغ شد، ناگاه و بدون امکانی برای تامل، و ما همگی در یک سوگواری بازداری شده‌ی همگانی فرو افتادیم. زیاده‌گویی نیست اگر نتیجه و پیامد این دوران در کار روان‌درمانی تحلیلی را برآمدن ابژه‌ای با عنوان ابژه‌ی دیجیتال نام نهاد. موضوعی که می‌تواند دستمایه‌ی بررسی‌های بیش‌تر شود.

به پیمایش سال ۲۰۲۰ بازگردیم. عمده افراد پرسش شونده باور داشتند که برداشت بیمار از کار مجازی مثبت یا دست‌کم خنثی بوده است. بیشتر آنان رابطه خود با بیماران را اصیل قلمداد می‌کردند و این رابطه‌ی درمانی را به اندازه‌ی کافی قوی دیده بودند. همچنین بیشتر درمانگران از حیث حس کفایت و کارآمدی مشکلی نداشتند و اکثراً معتقد بودند پیش از همه‌گیری، درمان آنلاین را ناموفق‌تر از آنچه تجربه کردند می‌دیده‌اند.

تجربه‌ی نسبتاً مشترک بیشتر این گروه از افراد آن بود که عمدتاً در پایان روز کاری خود را خسته‌تر از زمانی می‌یافتند که درمان حضوری انجام می‌دادند.

مایلم بخشی دیگر از تجربه‌هایی که گلن‌ گبارد گزارش نموده را با شما در میان بگذارم، تجربه‌هایی که بعضا توسط افراد دیگری که در این مورد نوشته‌اند نیز مورد توجه قرار گرفته است. این تجربه‌ها را با تجربه‌های ایرانی قیاس می‌کنم.

شروع کار آنلاین ویژگی‌هایی تازه را به کار تحلیلی آورد که مواردی از آن نقطه نگرانی افراد از این نوع روان‌درمانی بود. یکی مسئله مرزهاست. در کار معمول حضوری بیمار به دفتر روانکاوی و روان درمانگر می‌رود ولی در کار آنلاین ما بیمار را در خانه یا در محل زندگی و کار او می‌بینیم و به این ترتیب چیزهایی که پیش‌تر بیان نمی‌شد یا به زبان و روایت شفاهی بیمار با ما درمیان گذاشته می‌شد ممکن است به چشم بیاید و در معرض دید قرار بگیرد. شنیدن صداهایی از داخل منزل یا محل کار، حتی ورود تصادفی افراد به داخل اتاق یا گذشتن اشخاصی از پشت سر بیمار تجربه‌هایی است که روان درمانگران مختلف آن را در این مدت دیده و تجربه کرده‌اند.

 موضوعی که شاید کمتر در مقاله‌ها به آن اشاره شده و باید در تجربه ایرانی به آن اشاره کرد و مورد لحاظ قرار داد کیفیت اینترنت و کیفیت ابزارهایی است که بیماران و حتی درمانگران برای برقراری جلسات غیر حضوری از آن استفاده کرده و می‌کنند. روان‌درمانی تحلیلی بیش از آنکه بر محتوا تکیه داشته باشد بر فرآیند تکیه می‌کند و آنچه گفته نمی‌شود، جایی که سکوت می‌شود، چیزی که حذف می‌شود یا ناگفته می‌ماند اهمیت دارد. در این میان وقتی در یک جلسه بارها تصویر قطع می‌شود یا حتی به دلیلی مثل زنگ خوردن تلفن مکالمه نیمه‌تمام باقی می‌ماند چیزی وارد فضای درمان و تحلیل می‌شود که غیر عادی و حتی می‌توان گفت غیر تحلیلی است و آن را نمی‌توان از پارامترهای دیگری که به طور خاص و ویژه در دوره کووید به کار تحلیلی وارد شده و باید آن را دستمایه تحلیل و فهم دقیق تحلیل قرارداد جدا کرد.

تفاوت ابزار و نرم‌افزارهم می‌تواند مهم باشد، هرچند کمتر مورد توجه قرار گرفته. بیرون از ایران زوم محبوب شد و هم در کار آموزش و هم در کار تحلیل مورد استفاده فراوان قرار گرفت. تصویری که زوم به ویژه در نسخه وب می‌دهد فضای نسبتاً باز از جایی است که بیمار یا درمانگر در آن نشسته‌اند هرچند که در نسخه تلفن زاویه دید محدود می‌شود و عمدتاً چهره‌ی بیمار به‌شکل پررنگی زیر چشم می‌آید. این نکته را گبارد هم مورد توجه قرار داده و زیر ذره بین چشم‌های بیمار و درمانگر بودن را به عنوان یک نقطه‌ی منفی در کار تحلیلی مجازی بر شمرده. موضوعی که وقتی بیماران را روی کاناپه می‌بینیم یا حتی حضوری و با فاصله از آنها روی مبل نشسته‌ایم وجود ندارد و می‌تواند در موقعیت مجازی آزاردهنده و حتی مانعی بر سر راه کار تحلیلی شود.

به هر روی ما وارد حریم بیمار می‌شویم، حریمی که پیش‌تر به آن ورود نداشتیم. در تجربه‌ی شخصی کار با یکی از بیماران در جلسه‌های اول، او مرتب جای خود را عوض می‌کرد و در هر نوبت زیر یک تابلو یا مجموعه‌ای از تابلو‌های نقاشی می‌نشست. این امکان که در مورد آنکه یک امکان یا مانع است تردید دارم دست‌کم در کوتاه مدت به من این فرصت را داد که با گفتگو در مورد محتوای این آثار هنری و همین‌طور بحث درباره چرایی کنش و عمل بیمار نکاتی را دریابم که شاید در تحلیل حضوری، یا به گونه‌ی دیگری خود را می‌نمود یا در زمان دیگری نمایان می‌شد، و یا هیچکدام.

ورود به زندگی بیماران تنها به حیطه‌هایی که اشاره شد خلاصه نمی‌شود. گبارد در مقاله‌ی خود به تجربه‌ی یکی از همکارانش اشاره می‌کند در مواجهه با بیماری که روی تختخواب دراز کشیده و آن را به عنوان یک جایگزین برای کاناپه‌ی اتاق درمانگر وانمود کرده بود، در می‌ماند که باید این را به عنوان یک نوع سازگاری با شرایط بحران در نظر گیرد و یا به عنوان نمودی از اغوا قلمداد کند و مانده بود که  اگر در این شرایط آن را اینگونه تحلیل کند ممکن است چه فرجامی در انتظار رابطه و ائتلاف درمانی آنان باشد. این موقعیت گمانم برای بسیاری از روان‌درمانگران پیش آمده که بیماران در مکان‌هایی چون پارک، در اتومبیل و یا در جاهای عمومی دیگر حتی در حین راه رفتن در خیابان با آنها تماس گرفته‌اند. بخشی از این مسئله به نداشتن حریم خصوصی و نگرانی از نقض رازداری باز می‌گردد و می‌تواند تا حدودی هم قابل درک باشد اما بخش دیگری از آن وارد شدن دنیایی تازه به فضای تحلیل است که باید درباره‌ی تحلیلی و غیر تحلیلی بودن آن و یا سودمندی یا ناسودمندی بودن آن فکر و بررسی بیشتری صورت گیرد.

موضوعی که در مشاهده‌ی وضعیت کاری روان‌درمانگران تحلیلی ایرانی در دوره کووید می‌توان مورد توجه قرار داد و البته بخشی از آن شبیه وضعیتی است که در کشورهای دیگر رخ داده حجم زیاد کاری است که یک روان درمانگر تحلیلی در طی روز انجام می‌دهد و افزایش تعداد بیمارانی است که ویزیت می‌کند. ساعات کار به علت انتقال دفتر کار به منزل و امکان تماس مجازی با بیماران تغییر کرده و جلساتی در ساعاتی که معمولاً خارج از ساعات کاری در نظر گرفته می‌شد و یا در روزهای تعطیل و آخر هفته  منعقد می‌گردد. آیا باید این پرکاری را پاسخی به یک وضعیت اجتماعی و نیاز برآمده از شرایط بحران که تجمیعی از کووید و موقعیت اجتماعی اقتصادی در ایران امروز است برشمرد و یا نوعی مواجهه با یاس‌های وجودی که در آن به سر می‌بریم یا گریز از اضطراب مرگ فراگیر و یا نوعی دفاع مانیک؟

می‌توان انتظار داشت که این حجم زیاد کار که با کاهش امکان تعمق در بیماران و نوعی در هم ریختگی در کاراکتر تحلیلی همراه است می‌تواند تاثیری منفی بر کیفیت روان‌‌درمانگری تحلیلی در ایران بگذارد. روان‌‌درمانگران تحلیلی با ادامه این وضعیت  به تکنسین‌هایی فرسوده تبدیل می‌شوند که مکرراً در حال واگویه تعابیر یا تقلید تکنیک‌های کلیشه‌ای هستند. روان درمانگران تحلیلی و روانکاوان در ایران امروز بی‌تردید  باید نقشی دیگریگ بازی کنند و علاوه بر کار بالینی به جامعه‌ی برای بازاندیشی در وضعیت گنگ و معلقی که در آن به سر می‌برد کمک کنند. این لشکر تکنسین‌های فرسوده احتمالاً کار بالینی خود را نیز نمی‌توانند درست انجام دهد چه برسد که کنشی اجتماعی را سامان دهند و یا سامانه‌های فکری بتوانند برای جامعه بسازند.

از این زاویه می‌توان موضوع دیگری را نیز مطرح کرد. دوران کووید در کنار وحشتی که با خود به میدان روابط انسانی و البته موقعیت تحلیلی آورده و در این میان به نوعی به یک اندازه بیمار و درمانگر را گرفتار کرده، با یک احساس مردگی فراگیر و  درماندگی منتشر نیز همراه بوده است. مقالاتی که در این بازه زمانی نوشته شده از اثر کووید آکنده است اما می‌شود این سوال را مطرح کرد که آیا آن فضای تازه‌ای که در اتمسفر تحلیلی تجربه می‌شود و حتی پیش‌بینی می‌شود ممکن است بر آینده روانکاوی و رواندرمانی تحلیلی نیز سایه افکند در میان یک درمانگر کانادایی و یک بیماری که در آن کشور زندگی می‌کند و آن‌چه میان درمانگر ایرانی و بیمار ایرانی در این دوران تجربه می‌شود یکسان است. به باور من تجربه‌ی ما در ایران پیچیده‌تر و تروماتیک‌تر است، چرا که ما بعد از چند تجربه تلخ و پس از عبور از چند سال دشوار وارد تونل تاریک کووید ۱۹ شدیم. در نتیجه اگر کسی مثل گلن گبارد اعتقاد دارد باید به جد به این پرسش پرداخت که آیا روانکاوی بعد از کووید ۱۹ با روانکاوی پیش از آن یکسان است و البته باور دارد که این گونه نخواهد بود، درباره‌ی موقعیت ویژه‌ی خود در ایران نیز تجزیه و تحلیل جدی داشته باشیم.

 به باور من فضای روانکاوی ایران خالی از این گونه بحث‌های جدی و مبتنی بر جامعه و فرهنگ ایرانی است، و ما چون همه حوزه‌های تمدنی دیگر به یک مصرف کننده صرف فراورده‌های تولید دیگری تبدیل شده‌ایم. کووید ۱۹ و این اشتغال فراوان به کار بالینی فرساینده بیش از پیش این معضله را پیچیده کرده است. ما در وضعیتی از داغداری بی‌پایان به سر می‌بریم، و به نظر می‌رسد که به شکلی همگانی توانایی خود را دست‌کم به شکل موقت برای سوگواری از دست داده‌ایم. این مسئله فراتر از روان‌درمانی تحلیلی از راه دور است و به وضعیت ویژه‌ی ایرانی که در آن از هر سه نفر یک نفر در فکر مهاجرت است و تصویر آینده بیش از همیشه کور و گمشده ارتباط دارد. امیدوارم این گفت و گوها سرآغاز شکل گیری دیسکورسی جدی در فضای تحلیلی ایرانی باشد.

آخرین مطالب

۱۹ آبان ۱۴۰۳

روان‌پزشکی اجتماعی

سیگار در زنان ایرانی

زندگی در ایران در سال‌های اخیر از حیث همین کشاکش برای برابری و وضعیت عدم تبعیض، سطح مضاعفی از ناآرامی و تنش را برای زنان به همراه داشته است. وقتی افراد در حالت سازگار یا پذیر زندگی می‌کنند، آسوده‌ترند...
۱۲ آبان ۱۴۰۳

روان‌پزشکی

سهم ایران در نسخۀ تازۀ روان‌‌پزشکی تاسمن

روان‌‌پزشکی تاسمن، از منابع معتبر روان‌‌پزشکی در دنیا است، و از منابع آزمون دانشنامۀ تخصصی روان‌‌پزشکی در ایران است...
۱۲ آبان ۱۴۰۳

روانکاوی

گشایش شعبۀ یک انجمن جهانی روان‌کاوی‌ در ایران

هیأت مدیرۀ این نهاد جهانی روان‌کاوی‌ با تأسیس شعبۀ ایران انجمن موافقت کرد. ایران در کنار کشورهایی از اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا، و آمریکای لاتین اولین کشور آسیای غربی است که شعبه‌ای رسمی ...
۱۲ آبان ۱۴۰۳

روان‌پزشکی اجتماعی

شب روشن ایران: بیم و امیدهای جنگ و صلح

مسئلۀ شاید مهم‌تر از میزان ازدیاد نشانه‌های آشکار که باید حتی آن را به فال نیک گرفت، چرا که نمودی از زندگی در عین ماتم است، ایجاد بی‌حسی و کرختی در میان افراد جامعه است. اتفاقی که طی چندسال گذشته شدت گرفته است، و در وضعیتی که فشار بیش از حد می‌شود...
۱۲ آبان ۱۴۰۳

روان‌پزشکی اجتماعی

علیه نفرت در اپیدمی تنفر

افراد باید به‌عنوان غایت در خود و نه صرفاً وسیله‌ای برای اهداف دیگران در نظر گرفته شوند. این به معنای آن است که وظایف و حقوق اخلاقی جهان‌شمول هستند و ملیت یا نگرانی‌های منطقه‌ای فرد نمی‌تواند ارزش ذاتی همۀ انسان‌ها را نفی کند