روزنامۀ هممیهن در تاریخ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ طی اقتراحی از تعدادی از اهالی رشتهها و صنوف مختلف برآورد آنان را از ایران در سال ۱۴۰۳ پرسش کرده. متن کامل گزارش شادی مکی را اینجا میتوانید بخوانید. متن ویراستۀ دیدگاههای دکتر امیرحسین جلالیندوشن را در ادامه میتوانید بخوانید.
سلامت روان ایرانیان در سالی که در آن هستیم باید مورد توجه و دلواپسی سیاستگذاران باشد. دلایل آن را برمیشمرم:
۱. وضعیت اقتصادی ناپایدار موجود، تورم و گرانی بیشاز اندازه و رو به رشد کالا و خدمات، به دو شکل بر سلامت روان ایرانیان ممکن است اثرگذار باشد: یکی این که طبیعتاً متناسب با تورم، قیمت خدمات سلامت روان و داروهای روان پزشکی افزایش خواهد یافت؛ خدماتی که هر چند هنوز در مقایسه با کالاهایی چون خوراک و خدمات رشد خیلی کمتری داشته، اما هماکنون هم با نظرداشت قدرت خرید مردم گرانتر شده است. البته خدمات سلامت روان بهویژه خدماتی که باید در طولانیمدت مورد استفاد قرار بگیرند، پیشتر هم از دسترس اقشار محروم جامعه دورند، اما با روند موجود بهمرور زمان، بخشی از خدمات بهویژه خدمات رواندرمانی و روانشناختی، از سبد کالای افرادی که تاکنون دسترسی به این خدمات داشتهاند، هم حذف میشود.
اگر بیمار داروی خود را مصرف نکند، یا خدمات رواندرمانی و مشاوره دریافت نکند، شاهد عود مشکلات بهبود یافته خواهیم بود. با عدم دسترسی به درمان، گره کورتر خواهد شد. در وجه دوم چنانکه بارها در این سالها گفته شده، وضعیت اجتماعی و اقتصادی بر وضعیت سلامت روان جامعه تاثیر دارد. غیر از اثر منفی بیتردید فقر، بیکاری، و نابرابری، ما زمانی از آرامش و بهینگی سلامت روان برخورداریم که تصویرمان از آینده امیدبخش باشد، به این معنی که بتوانیم بر آینده خودمان تاثیر بگذاریم. وقتی فردی احساس کند آینده، روشن نیست و حتی نمیتواند برآوردی از آن داشته باشد و کنترل شهروند از دست برود؛ از یکسو شاهد افزایش مشکلات سلامت روان خواهیم بود، و از سویی شرایطی مانند خودکشی بهعنوان شدیدترین نوع بروز مشکلات سلامت روان، ممکن است افزایش یابد. متاسفانه باید گفت وضعیت فعلی به هر دو این شرایط دامن میزند.
۲. از سویی باید به جد نگران ادامه فشار از سوی ساختار حاکم دربارهی مسائلی مانند حدود رعایت ارزشها و میزان انتخابهای شخصی باشیم. بگذارید مثالی بزنم. هر سیستمی مانند بدن و ذهن انسان، مقدار مشخصی انرژی دارد که اگر آن را صرف کند، دچار نقصان، بیماری و بدکارکردی میشود. روان جامعه و تکتک شهروندان نیز میزان مشخصی انرژی برای تحمل کشمکش دارد. میزان مشکلات اقتصادی و مسائل ناپایدارکنندهای که روی برنامهریزی، ایده و فکر خانوادهها و شهروندان تاثیرگذار است، آنقدر زیاد شده است که فشارهای رو به افزون قانونی و اجتماعی و انتظارات حاکمیتی میتواند مختصر توازن باقیمانده را از بین ببرد.
۳. در حدی که من از نگاه متولیان سلامت کشور اطلاع دارم، تصورشان این است که آمار ارایهشدهی خودکشی، تغییرات شتابندهی اجتماعی، وضعیت سلامت روان و …، تصویری است که رسانههای بیگانه ارائه میدهند و با واقعیتهای اجتماعی ما سازگاری ندارند. از نظر آنها، واقعیت اجتماعی وضعیتی رو به رشد و رو به بهبود را نشان میدهد. این انکار و پاککردن صورتمساله یا وانمود کردن آن بهشکلی متفاوت، در کنار مشکلات موجود، پیامدهای بدی خواهد داشت. مثلاً منتقدان از بیان ایدهها و پیشنهادات خود جانب احتیاط را نگه میدارند یا دلسرد و ناامید میشوند. و البته مشکل و درد نادیده گرفته میشود.
۴. در مقابل این طرز فکر باید شوربختانه گفت آماری که از برخی مشکلات در حوزه سلامت روان داریم، نشان میدهد که در وضعیت مطلوبی قرار نداریم. با توجه به اینکه هیچ تدبیر و ابتکار عمل مشخصی هم برای برونرفت از این وضعیت مشاهده نمیکنیم، تداوم وضعیت اقتصادی و اجتماعی کنونی که در روزهای ابتدایی سال جدید نیز سیگنال خیلی مطلوبی نمیدهد، میتواند باعث سرریز بزرگ مشکلات روانی در جامعه شود.
۵. وقتی از مشکلات سلامت روان حرف میزنیم، صحبت از اختلالات شدید روان نیست، بلکه موضوع مطرح دلمردگی، یأس، اضطراب و تنشی است که دامنگیر شهروندان شده است. یادمان باشد شهروندان موتور محرک جامعه هستند. باید به این مساله توجه کرد که در چرخهای بهسر میبریم که هر نقطهای که دچار تاثیرات منفی شود، بر نقاط دیگر هم تاثیرگذار است.
اگر دولت بهدنبال تولید و ساختن آینده است، باید به بهبود سلامت و سلامت روان توجه کند. شهروندان دلمرده نمیتوانند نیروی کار مولدی برای جامعه باشند.