روان‌پزشکی اجتماعی

شب روشن ایران: بیم و امیدهای جنگ و صلح

مسئلۀ شاید مهم‌تر از میزان ازدیاد نشانه‌های آشکار که باید حتی آن را به فال نیک گرفت، چرا که نمودی از زندگی در عین ماتم است، ایجاد بی‌حسی و کرختی در میان افراد جامعه است. اتفاقی که طی چندسال گذشته شدت گرفته است، و در وضعیتی که فشار بیش از حد می‌شود...
۱۲ آبان ۱۴۰۳

معمولاً وقتی رخ‌دادی مثل بارش موشک‌های اسراییلی یا سیلاب تورم و ریزش بورس یا شرایط مشابه پیش می‌آید اهل خبر کنجکاو می‌شوند که آیا این حادثه، یا سلسله‌ماجرا باعث افزایش اضطراب، و افسردگی شده، یا مراجعه‌ها را بیش‌تر کرده. عموماً مستند به این ادعا طلب آمار هم می‌شود. پاسخ من این است که که یک اتفاق تروماتیک در مقیاس اجتماعی، مانند پخش غذای آلوده یا احتمال مسمومیت در اثر آلودگی سمی آب نیست که بلافاصله نتایج آن را به‌صورت مراجعه به مراکز اورژانس‌ و بیمارستان‌ها دید و آن را به مشکل پیش‌آمده پیوند زد. با این همه نمی‌شود هم این واقعیت را نادیده گرفت که به‌طورکلی در بیش از یک دهه‌ی گذشته شاهد افزایش میزان مراجعه برای دریافت خدمات درمانی مرتبط با روان، افزایش شکایت‌ها از مشکلات روان، همچنین افزایش نیاز به خدمات درمانی اعم از دارویی و غیردارویی و کاهش آشکار وضعیت بهینۀ سلامت روان مردم هستیم. رشد خودکشی طبق آمارهای رسمی در بازۀ ۱۵ ساله از ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۰ گواهی معین بر این داعیه است.

مسئلۀ شاید مهم‌تر از میزان ازدیاد نشانه‌های آشکار که باید حتی آن را به فال نیک گرفت، چرا که نمودی از زندگی در عین ماتم است، ایجاد بی‌حسی و کرختی در میان افراد جامعه است. اتفاقی که طی چندسال گذشته شدت گرفته است، و در وضعیتی که فشار بیش از حد می‌شود، افراد تلاش می‌کنند در وضعیت با فاصله و دور از شرایط تهدید کننده قرار بگیرند، یا به روایت عامیانه بی‌خیالی طی کنند. درست است که بخش بزرگی از کارکردشان از دست می‌رود اما منجر به بقای‌شان می‌شود. واکنشی که شنبه ۵ آبان پس از حملات اسرائیل به کشور، دیده شد، را تا حدودی در این قالب می‌شود برداشت کرد.

در وضعیت بحران، جامعه خودش را برای یک فاجعه بزرگ‌تر آماده می‌کند، البته این مساله از این نظر از حیث روان‌شناختی قابل تحلیل است، که ما معمولا پیشگویی بسیار منفی نسبت به یک مسئلۀ ترسناک یا احتمالا ناکام‌کننده پیدا می‌کنیم، برای اینکه بتوانیم هرآنچه با هر شدتی که رخ می‌دهد را تحمل نماییم. اما بی‌حسی‌ای که در بخشی از مردم ایجاد شده، قابل تأمل است، چون این بی‌حسی به دلیل حجم زیاد اخباری است که پخش می‌شود و خودمان هم در انتشار آنها نقش داریم، درحالی‌که تنها یکی از این خبرها می‌تواند خبر بد قابل تحمل برای یک‌ماه ما باشد. اما می‌بینیم افراد، واکنش‌پذیری خود و حساسیت‌شان را از دست داده‌اند و خیلی ساده از کشتار یا یک حمله بزرگ خبر می‌دهند و آن را به اشتراک می‌گذارند، یا حتی برایش تحلیل می‌نویسند، هرچند این تحلیل از جنس تفکر نیست و بیشتر دلالت بر بی‌حسی ما نسبت به واقعیتی دارد که آن را تجربه می‌کنیم. 

ما البته باید در کشور،مان به تجمع‌ها و تراکم تنش‌ها و عوامل آسیب‌زننده توجه کنیم؛ مسائلی که البته مربوط به امروز و دیروز نیست، و حداقل در یک‌دهه گذشته، شاهد شدت یافتن اثر تحریم‌ها بر اقتصاد روزمره، به‌هم‌ریختن ثبات بازار اقتصادی، از بین رفتن ارزش پول ملی تنها در چند سال، دشوار شدن زندگی و… بوده‌ایم. همه اینها پیامدهای بسیار عمیقی دارد، وقتی جمعیت متوسط جامعه برای نان شب‌اش می‌جنگد، باید بیم این را داشته باشد که در همین حاشیه شهری امسال توانسته خانه کوچکی را با هزینه بالا اجاره کند و به‌طورکلی فقیر می‌شود و تنها به بقا فکر می‌کند؛ فارغ از اینکه آن شخص، روزنامه‌نگار، فردی دانشگاهی یا فرهنگی، وکیل یا کنشگر اجتماعی باشد، دیگر وقت، و ذهن و جانی را ندارد که ذهنیت آینده‌نگر و نقادانه‌ای داشته باشد.
در چنین شرایطی، فرد با انزوا روبه‌رو می‌شود یا با خشم در فضای اجتماعی و فکری حاضر می‌شود. در همین شرایط گاهی وضعیت ایجادشده انکار می‌شود. اخیراً دیدم یک‌نفر به شوخ‌طبعی ایرانیان اشاره کرده و گفته بود که شوخی با واقعیت جنگ، نشانه‌ای از شادمانی و سرزندگی است، درحالی‌که اصلاً اینطور نیست و این مساله نشان می‌دهد که ما در وضعیت هولناک و ترسناکی قرار داریم. مساله‌ی جامعه‌ی امروز و فردا نیست، جامعه باید برای آینده‌ و دهه‌های خود برنامه‌ریزی داشته باشد، جامعه‌ای که ابن‌الوقت باشد و هر روز به این فکر کند که اگر حمله شد، چطور باید پاسخ داد و اگر اجناس گران شد چه باید کرد، دیگر نمی‌تواند روحیۀ آینده‌خواهی و برنامه‌ریزی، خلاقیت و سازندگی داشته باشد.
یک جامعه را فکر و ایده‌ای که او را به برنامه‌ریزی و بهبود‌خواهی سوق دهد، می‌سازد. در وضعیت فعلی، نه بهبودخواهی در سیاست مدنظر است و نه در امر شخصی و سلامت و رشد شخصی. این سال‌ها دیده و شنیده‌ام کسانی که بعد از سال‌ها به ایران سفر می‌کنند، می‌گویند که مردم کمتر به سلامت دندان‌شان و سلامت جسم‌شان توجه می‌کنند، مردم کمتر به پزشک می‌روند، کمتر معاینه‌های چک‌آپ انجام می‌دهند و….

آنها حتی دیگر تخریب‌های ناشی از تصادفات خودرویی را تعمیر نمی‌کنند، شاید اینها به نظر مسائل کوچکی در مقیاس فردی باشد، اما در مقیاس اجتماعی، پیام‌های بسیار جدی و تعیین‌کننده‌ای دارد.
معتقدم این کشور برای اینکه حتی آمادگی دفاعی بهتری داشته باشد، به‌جای اینکه صنایع دفاعی‌اش برای جنگ در حالت آماده‌باش باشد، باید بتواند به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کند تا ارز وارد کشور شود، با کشورهای دیگر رقابت کند و با دیگران مذاکره کند تا آمادگی دفاعی بهینه‌ای پیدا کند. اما اگر قرار باشد به‌طور مداوم از اندوخته‌ها استفاده کرد، همه‌چیز در آتش جنگ می‌سوزد. افراد در جنگ نمی‌توانند خلاق یا تولیدکننده باشند.

به‌نظر من یکی از ابعاد مهم مسئلۀ وفاق، که من به آن توافق‌سازی می‌گویم این نیست که دو گروه سیاسی کلان با هم درگیر نشوند، بلکه ما در موضوعاتی مانند ثبات، صلح، حجاب، جنسیت و… نیازمند تعاریف جدید هستیم تا ما را از وضعیت دوگانگی و دوقطبی‌بودن خارج کند.
نه قرار است افراد محافظه‌کارتر شوند، نه قرار است حقوق دیگرانی که در جامعه افکار متفاوت دارند، نادیده گرفته شود. بخشی از جنگی که در بیرون از ایران رخ می‌دهد، از درون خودمان است که نشأت‌گرفته از دوقطبی‌بودن جامعه است. قرار نیست اگر تصمیم به مذاکره شد، به این معنی باشد که می‌خواهیم کشور را بفروشیم یا وقتی بخواهیم در جایی بجنگیم، به این معنی باشد که جنگ‌سالاریم، و ماموریتی غیر از جنگیدن، و نظامی‌گری برای حاکمیت متصور نیست.
ما به یک حد وسط نیاز داریم. هیچ‌یک از این گفتارها، نتوانسته در عمل اجتماعی، آن نقش سازنده را بازی کند.‌ در شرایط فعلی، نمی‌توان به‌صورت فردی فکر کرد، باید رسانه‌ها و کنشگران، جنبش صلح‌خواهی راه ‌بیاندازند و سیاست‌مداران پیام مسالمت‌آمیز آشتی را از مردم بگیرند. در این وضعیت است که می‌توان از خود مراقبت کرد.

آخرین مطالب

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

روان‌پزشکی اجتماعی

زولپیدم؛ صعود یا سقوط

مطالعات نشان داده‌اند که زولپیدم ممکن است باعث انواعی ازخواب‌پریشی شود؛ از جمله خواب‌گردی، غذا خوردن در خواب، و حتی رانندگی در خواب. در بررسی‌ای که در Journal of Clinical Sleep Medicine منتشر شده، گزارش‌هایی از رفتارهای پیچیده در خواب و ...
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

بررسی‌هایی در مورد خودکشی

موج بی‌پایان دو حرفی تاریک: غم

در جامعه‌ای که هنوز آبرو سنجه‌ی مهمی است، و حرف مردم بر انتخاب ما چیرگی دارد، بیم از این‌که جامعه چگونه قضاوت می‌کند، نه فقط فردی را که به زندگی خود خاتمه داده، بلکه خانواده او را نیز، سکوتی دردناک را رقم می‌زند...
۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

روان‌پزشکی اجتماعی

آموزش جنسی مانند واکسیناسیون ضروری است

همان‌طور که در مواجهه با کووید-۱۹ از روش‌های درمانی و واکسیناسیون استفاده کردیم و نگفتیم ویروس در شرق با غرب تفاوت دارد، در این حوزه نیز باید نگاه جهانی داشته باشیم. موضوعات جنسی بسیار بنیادی‌تر از بیماری‌هایی نظیر کووید-۱۹ هستند
۲۷ فروردین ۱۴۰۴

روان‌پزشکی

تحولات پارادایمی در روان‌پزشکی

در قرن نوزدهم، با فعالیت‌هایی چون طبقه‌بندی اختلالات روانی توسط امیل کرپلین و طرح این ایده که «بیماری‌های روانی، بیماری‌های مغزی هستند» توسط گریسینگر، روان‌پزشکی شکلی علمی‌تر و بیولوژیک به خود گرفت. مفاهیمی همچون "دمانس زودرس"...
۲۶ فروردین ۱۴۰۴

روانکاوی

چرخشی رابطه‌ای در چشم‌اندازی گسسته

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که با تلاقی پیچیده‌ای از سنت‌های پدرسالارانه، گسست‌های اجتماعی و سیاسی، ضربه‌های تاریخی و طبیعی، و گوناگونی نژادی، زبانی و ایدئولوژیک مشخص می‌شود. چنین شرایطی نیازمند شکل تازه‌ای از روانکاوی است...