از شمار عددی انواع مجازاتهایی که محاکم صادر میکنند بیاطلاعم، و نمیدانم در واقعیت آماری آیا مثلا افزایشی در میزان اعمال مجازاتهای سخت چون احکام اعدام، زندانهای طولانیمدت و .. رخ داده یا خیر، اما بازنمود رسانهای و بهویژه برداشت دستکم بخشی از افکار عمومی دلالت بر شدت عمل و غلبۀ رویکرد تنبیهی بر آشتیجویی است. باید روشن کنم که در این یادداشت نگاه من روانپزشکانه است و هیچگونه ورودی به موضوع فلسفهی احکام و یا رویهی کار دادگاهها و مسائلی از این دست نمیکنم و در آن صلاحیتی ندارم. من صرفاً از منظر سلامت روانی اجتماعی به طرح موضوع میپردازم. پیشنهاد من که مخاطب آن قضات محترم و دستاندرکاران ارشد دستگاه قضایی هستند، از منظر کنشگری مرزی یک متخصص سلامت روان که به انسجام اجتماعی و همبستگی عمومی به عنوان کلید سلامت روانی اجتماعی و بقای جامعه باور دارد مناسب است فهمیده شود.
برخلاف باور نسبتا مسلط که سلامت و سلامت روان را در معنای نبود بیماری درک میکند هر دوی این پدیدهها واجد پیچیدگیهای زیاد و متاثر از عوامل متعدد مستقیم و غیر مستقیم هستند. به عنوان نمونه، بعد اجتماعی سلامت روان به میزان امن درک شدن جامعه نزد شهروندان، پیشبینی پذیر بودن روندها، و ثبات فضای اجتماعی بستگی دارد. باید تاکید کنم جامعهای که در آن آرامش کامل هم وجود داشته باشد، نه موجود و نه مطلوب است. ناآرامی در حدی متعارف زمینهی تحرک اجتماعی را فراهم میکند. اما اگر موضوع را از زاویه دیگری دنبال کنیم و ببینیم مثلاً پیامی که احکام قضایی مانند اعدام به جامعه میدهد چگونه است و چه درک عمومی از جامعه ایجاد میکند موضوع میتواند روشنتر شود. ما انسانها بیش از آنکه با واقعیتها سر و کار داشته باشیم با تصورمان از واقعیت و با بازنمود آن سروکار داریم. احکام تنبیه شدید به قصد ایمن ساختن جامعه توسط قضات محترم و بر اساس قوانین موضوعه که برگرفته از احکام شریعت است تجویز میشود.
اما وقتی که اخبار احکام تنبیهی مکرراً در رسانهها از جمله رسانه عمومی همانند روزنامههای رسمی و صدا و سیما پخش میشود، بازنمود آن میتواند تصویری از جامعه در شکل جامعهای ناامن، انتقامجو و احیانا بیثبات و فاقد آرامش باشد. چرا که وقتی در جامعهای برای برقراری نظم و ثبات لازم است مکررا از شدیدترین احکام تنبیهی استفاده شود ذهن آدمیزاد این گونه برآورد میکند که شرایط پیشینی حتماً یا به احتمال زیاد ناامن و نامطمئن بوده.
از سوی دیگر باید به این نکته تاکید کنیم که جامعۀ سالم، جامعهای است که دستگاه قضایی آن اقتدار داشته و قاضی حرف آخر را بزند. کاری به استدلالهای حقوقی ندارم اما صدور مکرر احکام تنبیهی شدید توسط محاکم و به ویژه برخی محاکم که اخبار آن را هم در رسانه مشاهده میکنیم غیر از ایجاد بازنمود جامعهای نا ایمن، بازنمودی هم از جایگاه مهم قضا میتواند تولید کند که با آن چیزی که مطلوب سلامت جامعه است فاصله دارد.
بازنمود دیگری که به نظر من همزمان با مساله سلامت روانی اجتماعی، و با پیش نیاز این وضعیت یعنی همبستگی اجتماعی ارتباط دارد بازنمود جامعهی انتقامجو است.
در برخی قوانین، احکام جایگزین یا امکاناتی برای بخشش، تبدیل مجازات یا ابتکاراتی برای ایجاد صلح و سازش وجود دارد. طبیعتا برخی انواع مجازات طبق قوانین از حقوق اشخاص است و کسی نمیتواند بدل از ذیحق آن را ببخشد، اما در عین حال شاهدیم که در مواردی، خانوادهها و بازماندگان راسا بخشش روا میدارند و یا در نمونههایی دیگر چهرههای اجتماعی و یا ستارههای ورزشی و سینمایی دست به کار میشوند. با همهی این موارد دیده میشود در برخی از پروندهها از این کوششها خبری نیست، و گویا حتما باید بخشی از انتخابهای قانونی که عموماً شدیدترین نوع مجازات است بدون هیچ ظرافتی اجرا شود. اینجاست که افکار عمومی ممکن است چنین برداشت کند که انگار ارادهای وجود دارد تا هیچ جایگزینی برای احکام سنگین وجود نداشته باشد.
گذر از فضای اجتماعی تنشآلود، و قطبی به فضای کار، و تولید لوازمی دارد. لازمه رسیدن به این شرایط آن نیست که تنها در خیابان کسی دست به اعتراض خشونتآمیز نزند، بلکه از جمله لوازم مهم آن است که عوامل دیگری به نحوی ظاهرا متفاوت، تعادل روانی جامعه را بهم نزند.
برخی ممکن است گمان کنند که خشونتهای خیابانی یا مواد مخدر را بدون اعدام نمیتوان کنترل کرد اما حقیقت آن است که حل این نوع مسائل آسان نیست و تجارب جهانی هم نشان داده است که استفاده از این روشها چندان هم کارساز نیست و دست کم در پیچیدگیهای جهان جدید منظور نظر افراد باورمند به اعمال این روشها را ممکن نمیکند.
شهروندان نیاز دارند احساس کنند که کشتیبان را سیاستی دیگر آمده، و ماجراها و رخدادهای تازهای در حال شدن است. اینگونه قرار به جامعه میتواند برگردد.
آیا نمیشود ارادهی حاکمیتی به جای تجویز مجازاتهای تنبیهی شدید این باشد که در جامعه از بخشش یا شیوههای دیگر برای مجازات استفاده کرد؟
بسیار مهم است که سیاستگذاران کشور به سمت ابتکاراتی بروند که آشتی، گفتگو و مدارا را در جامعه ارتقا بخشد. صرف اجرای قوانین آنهم با اولویت قراردادن سنگینترین قوانین پیام نامناسبی به جامعه میدهد، سیگنال بدی است به جامعهای که مدارا و شکیبایی خود را از دست داده است.