اینترسکشنالیتی که میتوانیم تحت عنوان تنیدگی ترجمه کنیم، مفهومیست نوظهور که ابتدا توسط جنبش فمینیستی برساخته و استفاده میشد و کمکم به علوم اجتماعی وارد شده است. کیمبرلی برنشاو متولد ۱۹۵۶ در آمریکا، وکیل حقوق مدنی سیاه پوست، از پیشگامان این دیدگاه انتقادی است. او که در مدرسه حقوق کلمبیا و دانشگاه UCLA تدریس میکند، به تدوین و گسترش این دیدگاه میپردازد. ( نگاه کنید به تاک او درTED)
مساله نژاد و جنسیت دو دغدغهی کانونی این مفهوم هستند. سیاه پوست و سفید پوست بودن؛ زن و مرد بودن، مسأله تنها هر کدام نیست!
دبورا کابانیس روانکاو آمریکایی که در ایران با دو ترجمه از کتابهایش شناخته شده (پیوند کتاب صورتبندی روانپویشی را اینجا ببینید.) ایدهی درهمتنیدگی را به صورتبندیهای رایج از سببشناسی مشکلات روان از نگاه روانکاوانه نزدیک میکند و معتقد است، بدون نگاه همزمان به درون و بیرون و آن هم از لنز درهمتنیدگی ما با تبیین کاملی از علتشناسی مواجه نخواهیم بود. مثلا زن سیاه پوستی را که در خانوادهای بدون تبعیض زندگی میکند، برخوردار از پدر و برادرانی که به او احترام میگذارند، تصور کنید. او با ورود به جامعه با مسائلی روبهرو میشود که نمیتوان در فرمولبندی آنها را نادیده گرفت. به محض ورود به کوچه، مهدکودک و مدرسه با نگاهی نژادپرستانه و با فشار کلیشههایی نژادی روبهرو میشود که حتی میتواند ژنهایی نهفته در او را فعال کند. مرد بودن خود میتواند همراهی بیشتری با مجرم بودن داشته باشد. حال مرد سیاهپوست کت و شلوار پوشیده بیشتر احتمال بازداشت دارد یا مرد سفیدپوست ژولیده؟ آمار آمریکا نشان میدهد که مردان سیاهپوست بیشتر مرتکب جرم میشوند اما سالانه سیاهپوستان بسیاری از بازداشتهای اشتباه و ناحق خود میگویند. موضوع اینترسکشنالیتی به مسائل اجتماعی با دیدی از پیچیدگی و درهم تنیدگی نگاه میکند. چه میزان جنسیت و نژاد در زندگی ما اثرگذار است؟
این مفهوم باید به عنوان زیربنا و پایهای برای درک و به عبارتی باز-درک بسیاری از مسائل موجود دربیاید. مسائلی که ما به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از تامل در مورد آنها سرباز میزنیم.
اجازه بدهید به یک تجربهی شخصی برگردم، من پس از بیش از یک دهه فعالیت در بخش روانپزشکی مردان، به عنوان سرپرست بخش زنان انتخاب شدم. پس از یک سال کار کردن در بخش زنان با مسائلی روبهرو شدم که کمتر در بخش مردان اتفاق میافتد. مسائلی عجیب، ترسناک و البته غمانگیز که دید جدیدی به ما میدهد. تعداد بالای بستریهای طولانیمدت، بستریهای بیش از صد روز، عدم مراجعهی همراهان برای ترخیص و مصاحبه و تعارضهای جدی پیرامون ماندن و بستری شدن در بیمارستان. پارامتری که اینجا اثرگذار است جنسیت است، مسالهای نهچندان جدید. اما در همتنیدگی به ما میآموزد که زمانی که اختلال روانی به عنوان عامل طبیعی با جنسیت زن به عنوان یکی از عناصر تعیین کننده تبعیض در هم آمیخته میشوند ما در این صورت با وضعیت تازهای روبرو هستیم، اینجاست که ما در بافتار ایرانی نیازمند این هستیم تا به مسالهی زن دچار اختلال روانپزشکی فکر کنیم ایدهای که تاکنون در گفتار غالب ما روانپزشکان غایب بوده است. هرگاه مثلاً از انگ علیه افراد دچار اختلال روانی حرف میزنیم آن را جنسیتزدایی شده مطرح میکنیم، در حالی که آشکار است تبعیض در تنیدگی زن بودن و دچار بیماری روانی بودن دوچندان میشود…
متن کامل در مجلۀ همراه سایت همراه