خودکشی موضوع ویژهای است که باید خط جداگانهای از اورژانس اجتماعی برای آن در نظر گرفته شود؛ کما اینکه در تمام دنیا هم اینگونه است. در کشورهای دیگر منابع گوناگون ملی و محلی توسط سرویسهای مختلف علمی و اجتماعی برای حمایت از افرادی که افکار خودآسیبزننده دارند یا احتمال دارد نیازمند کمک باشند، تدارک دیده شده است. در واقع آنها برای خودکشی خط بحران جداگانهای دارند که در ایران هم بارها متخصصان این حوزه پیشنهاد راهاندازی آن را دادهاند اما توجهی به آن نمیشود.
مسئولان حوزه آسیبهای اجتماعی باید توجه داشته باشند که تکالیف تعیین شده برای اورژانس اجتماعی، بسیار زیاد و متنوع است و محول کردن خودکشی به این بخش نمیتواند اثربخشی لازم را داشته باشد ضمن اینکه مداخله در بحرانهایی مانند خودکشی فقط به امکانات فنی محدود نمیشود و باید کارشناسانی مجرب، که مهارتهای پیشرفته و جدی را چه در تئوری و چه در میدان در اینباره آموزش دیدهاند برای آن تدارک شود؛ چرا که روانشناسان و مددکاران دانشآموخته لزوما از تبحر کافی در این زمینه برخوردار نیستند و نمیتوانند بدون آموزشهای ویژه در این مورد نقشآفرینی کنند. یقینا این موضوع نیازی است که دیده نشده و صدایی است که شنیده نشده و اینکه حالا به مدد رسانهها بخشی از این مشکل را میبینیم یعنی این نیاز اجتماعی مورد مطالبه جامعه است.
دیروز در رادیو، خبری در حال پخش بود که میگفت دولت فرانسه احتمال افزایش خودکشی در این کشور را هشدار داده است. یادمان نرود این مسئله در ایران هم میتواند وجود داشته باشد. البته آمار خودکشی در ایران، طبقهبندی تقریبا محرمانه دارد و فقط به شکل معینی طی سال گزارش میشود که چندان مؤثر نیست؛ چرا که محققان، کنشگران اجتماعی و رسانهها در طول سال نمیتوانند این روند را به شکل علمی ببینند و راهکار کوتاهمدت و بلندمدت برای آن ارائه دهند.
این روش اشتباهی است چرا که در دورهای مانند شیوع کووید-۱۹ باب حدس و گمان باز شده و وقتی خبر خودکشی چند نوجوان یا جوان، رسانهای میشود، عدهای آن را به کل کشور تعمیم میدهند و میگویند این آسیب در حال افزایش است. حالا اگر آمار ماهانه و روزآمد داشته باشیم و شفافیت بیشتری در این مساله اعمال شود، از دامن زدن به شایعات و ایجاد فضای مبهم و غیرعلمی جلوگیری میشود.
باید توجه داشت که در ایران به جز جمعیت عمومی که در خطر افزایش یافتهی ابتلا به اختلالات روانی هستند، افرادی که بیماری کووید-۱۹ گرفتهاند، کسانی که عزیزی را بر اثر ابتلا به این بیماری از دست دادهاند، آنهایی که مشاغلشان از بین رفته و افرادی که بیش از این سابقه بیماری روانی داشتهاند جزو گروههای پرخطری هستند که احتمال وقوع خودکشی و آسیبهای جدی دیگر در آنها میرود و قطعا منابع موجود همچون بیمارستانها و کلینیکهای روانپزشکی کفایت لازم را برای ارائه خدمت به این گروه ندارند و همین مساله لزوم ایجاد سرویسهای برخط و تلفنی برای مشاوره خودکشی را نشان میدهد.
راهاندازی این خط بسیار تخصصی است و در ایران فقط دولت میتواند آن را راهاندازی کند؛ چرا که جوانب متعدد حقوقی و اجتماعی دارد. یعنی جدا از اقدامات علمی و اجتماعی، قوانین دقیق و کارآمدی نیاز است که کار را در عمل به بنبست نکشاند. مثلا در برخی مواقع، مداخله در لحظه آخر نیاز به اختیارات بیشتری دارد که باید قانون آن را ببیند؛ بنابراین نباید تلقی شود که فقط کافی است خط مشاورهای راه بیندازیم که با فرد در معرض خطر، صحبت شود بلکه مداخله در عرصه عمل نیز مهم است.
متأسفانه در دوره کرونا، زمان طلایی ایجاد این خط را از دست دادیم و الان باید آن را جبران کنیم. خط ۴۰۳۰ تجربه خوبی بود که بخشی از خدمات روانشناختی را ارائه میداد که بعد از کاهش کرونا فعالیتش کمرنگ شد. الان باید این خط دوباره احیا و توسعه پیدا کند؛ چرا که در موج چهارم شیوع کووید-۱۹ و بعد از آن به این خط نیاز داریم.